سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا ایمان را واجب کرد براى پاکى از شرک ورزیدن ، و نماز را براى پرهیز از خود بزرگ دیدن ، و زکات را تا موجب رسیدن روزى شود ، و روزه را تا اخلاص آفریدگان آزموده گردد ، و حج را براى نزدیک شدن دینداران ، و جهاد را براى ارجمندى اسلام و مسلمانان ، و امر به معروف را براى اصلاح کار همگان ، و نهى از منکر را براى بازداشتن بیخردان ، و پیوند با خویشاوندان را به خاطر رشد و فراوان شدن شمار آنان ، و قصاص را تا خون ریخته نشود ، و برپا داشتن حد را تا آنچه حرام است بزرگ نماید ، و ترک میخوارگى را تا خرد برجاى ماند ، و دورى از دزدى را تا پاکدامنى از دست نشود ، و زنا را وانهادن تا نسب نیالاید ، و غلامبارگى را ترک کردن تا نژاد فراوان گردد ، و گواهى دادنها را بر حقوق واجب فرمود تا حقوق انکار شده استیفا شود ، و دروغ نگفتن را ، تا راستگویى حرمت یابد ، و سلام کردن را تا از ترس ایمنى آرد ، و امامت را تا نظام امت پایدار باشد ، و فرمانبردارى را تا امام در دیده‏ها بزرگ نماید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :52
کل بازدید :76716
تعداد کل یاداشته ها : 31
04/3/5
3:31 ص

 

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید ابراهیم همّت همیشه مسائل شرعی را رعایت می کرد. یکی از همین مسائل، اطاعت از دستور فرماندهان رده بالاتر بود؛ حتی اگر انجام این دستورها سخت و گاهی ناممکن به نظر می رسید. در جریان عملیات خیبر، موانع دشمن در قسمت پل طلائیه ـ که قرار بود لشگر عملیات کند ـ خیلی زیاد بود. نیروهای ما ابتدا پس از میدان مین، باید از یک کانال آب ـ( به عمق دو متر و نیم و پهنای پنجاه متر) می گذشتند. بعد، سنگرهای کمین دشمن و سیم خاردار بود. افزون بر اینها برجکهایی وجود داشت که در هر کدام، یک مسلسل دوشکا و تعدادی از افراد دشمن بودند. تازه بعد از همه اینها به خط اصلی دشمن می رسیدیم. گذشتن از همه این موانع، کار خیلی سختی بود؛ ولی چاره‌ای نبود؛ باید این قسمت را آزاد می کردیم تا بتوانیم جزیره های مجنون را (که وسط نیروهای ما فتح شده بود؛ ولی راه زمینی نداشت) حفظ کنیم. به خاطر اهمیت کار، حاج همّت به خط مقدّم جبهه و به نقطه رهایی رفته بود. فرماندهان قرارگاه ایشان را احضار کرده بودند و چون ایشان در قرارگاه نبود، نامه ای به دست من دادند تا در خط به ایشان برسانم. با زحمت زیاد، خود را به ایشان رساندم و نامه را به دستش دادم. نامه را گرفت و با یک چراغ قوه، پشت جیپ رفت و مخفیانه نامه را باز کرد و خواند. بعد که برگشت گفت: «فلانی، دستور شرعی داده اند که باید نیروها هر جور شده از کانال آب رد شوند. باید حتماً امشب عملیات کنیم، اگر چه کار سختی است! حتی اگر شده از روی من هم رد شوند، باید امشب بچّه‌ها بروند و کانال را بگیرند؛ چون امر،‌امر فرماندهی است و امر فرماندهی، امر امام است.»